شهابسنگ روسیه «۲۹۰ میلیون سال» پیش از جرم مادر جدا شده بود
پژوهشهای جدید نشان می دهد که شهابسنگی که سال گذشته در چلیابینسک در روسیه سقوط کرد و ۱۰۰۰ مجروع برجای گذاشت پیش از تصادم با زمین با یک شهابسنگ دیگر برخورد کرده بود.
بررسی یک ماده معدنی به نام «ژادئیت» که در اجزای باقیمانده از انفجار چلیابینسک به دست آمده نشان میدهد که جرم فضایی «مادر» این شهابسنگ با سرعتی حدود ۴۸۰۰ کیلومتر در ساعت با یک شهابسنگ بزرگتر برخورد کرده است.
شین اوزاوا، مدیر گروه پژوهشی از دانشگاه توهوکو ژاپن در مقالهای که این هفته در نشریه «ساینتیفیک ریپورتس» منتشر شد نوشت: «احتمال دارد این ضربه موجب جدایی شهابسنگ چلیابینسک از جرم مادر آن شده و آن را به سوی زمین فرستاده باشد.»
تکهای از شهاب سنگ فرود آمده در روسیه
انتظار میرود کشف فوق درباره الگوی حرکت شهابسنگها و تصادم این اجرام آسمانی با زمین اطلاعات بیشتری در اختیار پژوهشگران قرار دهد. دانشمندان میگویند به این نتیجه رسیدهاند که برخورد منجر به ایجاد شهابسنگ چلیابینسک حدود ۲۹۰ میلیون سال پیش صورت گرفته است.
بیش از یک سال پیش، در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۹۱، شهابسنگ چلیابینسک - که حدود ۲۰ متر پهنا داشت - به سوی زمین حرکت میکرد. این توده آسمانی با سرعتی معادل ۶۷۶۰۰ کیلومتر در ساعت با جو زمین برخورد کرد و بر اثر اصطکاک آتش گرفت و تکه تکه شد و به سوی زمین سقوط کرد.
تکههای برجای مانده از این شهابسنگ با سرعتی ۶۰ برابر سرعت صوت حرکت کرده و در نقطهای حدود ۳۰ کیلومتر بالاتر از سطح زمین منفجر شد و نیرویی ۳۰ برابر بمب هستهای استفاده شده توسط آمریکا در هیروشیما در جنگ جهانی دوم را آزاد کرد.
انفجار فوق که بر فراز چلیابینسک اتفاق افتاد موجب تولید امواجی شد که ساختمانها را تخریب کرد و در شعاعی دورتر پنجرهها را شکست. بیش از ۱۰۰۰ نفر در اثر این حادثه مجروح شدند.
ژادئيت، که یکی از مواد کانی موجود در سنگ جواهر یشم است تنها تحت فشار بسیار شدید و حرارتهای بالا ایجاد می شود. بررسی ژادئيت یافته شده در شهابسنگ چلیابینسک نشان میدهد که جرم مادر این شهابسنگ با یک شهابسنگ دیگر تصادم کرده است که حداقل ۱۵۰ متر قطر داشته است.
دانشمندان همچنان در حال آزمایش دیگر بخشهای باقی مانده از این شهابسنگ هستند و هماینک در حال انجام محاسبه برای تعیین مسیر دقیق آن به سوی زمین هستند.
شین اوزاوا، مدیر تیم پژوهشگرانی که بر روی این شهابسنگ کار میکنند، در ایمیلی که برای «رویترز» فرستاد شهابسنگ چلیابینسک را «نمونهای منحصر به فرد» توصیف کرد.
شهابسنگ چلیابینسک دومین انفجار مهیب تاریخ ثبت شده را رقم زد. در سال ۱۹۰۸ انفجار ایجاد شده توسط یک شهابسنگ دیگر نیرویی ۱۰۰۰ برابر قدرت بمب اتمی منفجر شده در هیروشیما را آزاد کرد و در نتیجه آن انفجار ۸۰ میلیون اصله درخت در محدودهای بزرگتر از ۲۰۰۰ کیلومتر مربع در نزدیکی رودخانه «پودکامِنایاتونگوسکا» سیبری از بین رفت.
منبع: دانش و فن فارسی RF
بازسازی مغز و ماهيچههای سالمند با تزريق خون جوان
سه تحقيق علمی در موشها نشان داده با تزريق خون موش جوانتر، موشهای سالمند شاهد بازسازی عضلات و تقويت سلولهای مغزی بودهاند. محققان اين سه تحقيق میگويند اين شايد کليدی به روش مشابه و اجرای آن در انسان باشد.
در دو پژوهش جداگانه مشخص شده که تحت تاثير انتقال خون موشهای جوان به موشهای پير، اختلال های مغزی مربوط به کهنسالی در مغز آنها تا حدی برطرف شده، روند کاهش توانايی مغز برای يادگيری و حافظه معکوس شده و ظرفيت مغز آنها برای توليد سلولهای عصبی تازه و انطباق با شرايط جديد افزايش يافته است.
پژوهش سوم هم نشان داده که يک نوع پروتئين موجود در خون موشهای جوان توانايی موشهای سالخوردهای که با انسان ۷۰ ساله قابل مقايسه هستند را برای انجام فعاليت های جسمی افزايش داده است.
اريک کاندل، يکی از استادان عصب شناسی دانشگاه کلمبيا و برنده جايزه پزشکی نوبل در سال ۲۰۰۰ به خاطر تحقيقات خود در مورد بنيانهای مولکولی حافظه انسان، اين پژوهش های جديد را خارق العاده توصيف کرد.
او گفت: «نتايج اين پژوهشها نشان میدهند که عناصری در خون انسان وجود دارد که به سن وابستهاند و اگر بتوان اين عناصر را دقيقا شناسايی کرده و آنها را جدا کرد، شايد با تغيير تغذيه آنها بتوان کارکردشان را متحول کرد.»
پژوهشهای قبلی نشان داده بود که تزريق خون موشهای پير به موشهای جوان قدرت يادگيری و درک آنها را کاهش میدهد. ولی اين کشف جديد اولين موردی است که يک روند معکوس را ثابت می کند: يعنی تزريق خون جوان میتواند از ادامه اختلالهای مغزی وابسته به طول عمر، جلوگيری کند.
بهبود قابليت يادگيری و حافظه
در مقالهای نوشته «تونی ويس کورای» از دانشگاه استنفورد و «سال ويلدا» از دانشگاه کاليفرنيا که در شماره اخير مجله «نيچر مديسين» منتشر شده است، مسئولان اين پژوهشهای جديد دو روش انتقال خون موشهای جوان به موشهای پير را تشريح کردهاند.
خبرگزاری رويترز میافزايد که آنها در يک روش پلاسمای خون موشهای سه ماهه (که موش بالغ و جوان است) را به موشهای ۱۸ ماهه که تقريبا به پايان عمر خود رسيدهاند، تزريق کردند. در روش دوم با استفاده از عمل جراحی سيستم گردش خون يک موش جوان را به موش پير وصل کردند.
در هر دو آزمايش مشخص شد که در موشهای پيری که خون جوان به آنها منتقل شده، قابليت يادگيری و حافظه آنها بهتر شده است. پژوهشگران با آزمايش مغز موشهای پير که به آنها خون جوان تزريق شده بود، دريافتند که هم ساختار و هم بافت مولکولی مغز آنها به نسبت ساير موشهای پير تغيير کرده است.
مسئولان اين پژوهش در بيانيهای اعلام کردند: «ما در اين آزمايشها نشان دادهايم که حداقل میتوان از ادامه بخشی از اختلالها و يا کم کاریهای مغز که به سن وابسته است، جلوگيری کرد. هرچند اين پژوهشها تکميل و نهايی نشدهاند، ولی تزريق خون جوان به موشهای پير نشان میدهد که در بافت مولکولی، ساختار و کارکرد مغز آنها بهویژه در زمينه درک و يادگيری، تغييرات چشمگیری روی داده است.»
خبرگزاری رويترز به نقل از پژوهشگران دانشگاه استنفورد مینويسد که هنوز به طور دقیق معلوم نشده که کداميک از عناصر موجود در خون میتوان سرچشمه اين تغييرات باشد. اما گرم کردن خون قابليتهای جوان کننده آن را از بين برده و بنابراين شايد اين عناصر بخشی از پروتئين های موجود در خون باشند که تحت تاثير گرما ساختار آنها آسيب میبيند.
در يکی ديگر از اين پژوهشها به مولکول «پونسه د لئون» اشاره شده که يکی از عناصر رشد در خون است. در اين پژوهش که توسط کارشناسان دانشگاه هاروارد انجام شده از طريق عمل جراحی سيستم گردش خود موشهای جوان به موشهای پير وصل شدهاست.
نتايج پژوهش آنها که در مجله علمی «ساينس» منتشر شده، نشان میدهد که مغز موشهای پير پس از دريافت خون جوان در بخشهايی از مغز که مسئول شناسايی بویایی است، نورونها (سلولهای عصبی) جوان و بيشتری توليد کرده و در نتيجه حس بويايی اين موشها درست مثل موشهای جوان فعال و تيز شده است.
در پژوهش سوم هم که نتايج آن در مجله «ساينس» منتشر شده، پژوهشگران دانشگاه هاروارد با استفاده از روشهای مشابهی خون موشهای جوان را به موشهای پير منتقل کردند. تحقيقات آنها هم نشان داده که قابليت اين دسته از موشهای پير برای انجام فعاليتهای جسمی، افزايش يافته است.
منبع: دانش و فن فارسی RF
ریزش دیوار چاه جان 3 نفر را گرفت
ریزش دیوار چاه در شهرستان کمیجان استان مرکزی سه نفر را در زیر آوار گرفتار و به کام مرگ کشاند .
فردی به هنگام حفر چاه و ریزش در چاه در زیر آوار مدفون می شود و قبل از حضور نیروهای امدادی و انتظامی و پس از دقایقی یکی دیگر از کارگران برای نجات کارگار چاه کن داخل چاه رفته و مدفون می شود و فرد سوم نیز برای نجات دو نفر با طناب به داخل چاه رفته و سقوط می کند.
هر 3 نفر فوت کرده اند .
منبع: http://www.asriran.com/fa/news/345443
اعتراض هزاران کارگر و کارمند پرتغالی به سیاستهای دولت
هزاران کارگر و کارمند دولت با حضور در خیابانهای لیسبون پایتخت پرتغال علیه سیاستهای اقتصادی دولت و مقررات بازار کار تظاهرات کردند.
به گزارش اخبار دریافتی ایلنا، این کارگران با تجمع در برابر پارلمان این کشور علیه سیاستهای دولت شعار دادند. تظاهرکنندگان دولت را متهم کردند با سیاستهای ریاضتی خود زندگی آنها را بدتر کرده است.
آنان معتقدند سیاستهای دولت، آنهم بوقت شرایط بد اقتصادی کشور، باعث بدتر شدن شرایط زندگی اشان شده است.
تظاهرکنندگان می گویند: لوایح جدید دولت برای اصلاح مقررات کار می تواند بسیاری از حقوق کارگران را محدود کند. پرتغال یکی از کشورهای عضو منطقه یورو است که آسیب زیادی از بحران اخیر مالی در این منطقه دیده است و هنوز نتوانسته است اقتصاد خود را دوباره به وضع عادی بازگرداند.
یک معلم گفت:«نمی توانم شاهد رنج، مشقت، گرسنگی، بیکاری و فقر هموطنانم باشم. شاگردان من گرسنه اند. با نگاهی به اطراف می توان شرایط سخت مردم را دید و حس کرد. جوانان ما، بهترینهای آینده کشورمان، کشور را ترک می کنند.»
لازم به یادآوری است، پرتغال یکی از کشورهای بحران زده اتحادیه اروپا و حوزه پولی یوروست که همچنان در سر و سامان دادن به اقتصادش دچار چالش است.
اقتصاد سياسي به زبان ساده(37)
ارزش (ارزش مبادله) چيست؟
"در طول هزاران سالي قبل از پيدايش سرمايهداري، کالاهاي مختلف با يکديگر و يا با پول مبادله ميشدهاند، دو واقعيت، دو نکتهي مسلم در جريان مبادله وجود داشته است. يکي اين که کالاها رايگان نبودهاند و هميشه دارنده يا توليد کنندهي هر کالايي آن را در ازاي کالاي ديگر يا با پول معاوضه و مبادله کرده است. و ديگر اين که در مبادلهي کالاها با يکديگر يا با پول، هميشه نسبتهاي معيني در کار بوده است؛ يعني از همان آغاز، همواره مقدار معيني از يک کالا، در ازاء مقدار معين ديگري از کالاي ديگر، يا با مبلغ معيني پول، مبادله ميشده است. بديهي است که در اين مبادله وزنها يا حجمهاي مساوي کالاهاي مورد مبادله با يکديگر رد و بدل نميشد؛ بلکه ويژگي ديگري از آن دو کالا بين آنها برابري وجود داشت. پس وزن يا حجم يا ساير خصوصيات فيزيکي و ظاهري کالاها مبناي مبادله نيست."
"وقتي وزن يا حجم کمتري از يک کالا با وزن يا حجم بيشتري از کالايي ديگر مبادله ميشود، ميگوييم کالاي اولي ارزشمندتر است. معناي اين گفته آن است که هر دو کالا داراي خاصهي مشترکي به نام ارزش هستند و مقدار اين ارزش در کالاي اولي بيشتر است. اما ماهيت اين خاصه ذاتي که در همهي کالاي متفاوت وجود دارد و در جريان مبادلهي آنها با يکديگر آشکار ميشود چيست؟"
"کالاهاي مختلف که از جنسهاي متفاوت و داراي خواص و موارد مصرف متفاوتاند، همه با کار انسان توليد شدهاند. ... کار تنها عنصر مشترکي است که در همهي کالاها وجود دارد و در جريان طولاني کالا شدن مواد اوليهي طبيعي در آنها به کار رفته و تجسد و تبلور يافته است. ... بنابراين، ارزش مبادلهاي شکل ظهور و بيان مقدار کاري است که در توليد هر کالا صرف شده است."
استادنيچنکو؛ نظام پولي بينالمللي و بحران مالي جهاني؛صص15-16 ترجمه ناصر زرافشان، چاپ اول1389، انتشارات آزادمهر
در شيوه توليد سرمايهداري، مبادله کالاها چگونه صورت ميگيرد؟ ابتدا بايد کالا ارزش مصرف داشته باشد مثلا" گندم براي رفع گرسنگي و کفش براي پوشيدن پاها، داراي ارزش مصرف است. يعني مبادله بين دو ارزش مصرف که متفاوت هستند، و يکسان نيستند، صورت ميگيرد نه بين دو کالايي که داراي ارزش مصرف يکسان هستند مانند مبادله گندم با گندم يا کفش با کفش.
حالا بايد بدانيم که معيار مبادلهي دو کالا که متفاوت و از يک جنس نيستند چيست؟ مثلا" مبادله 100 کيلوگرم گندم با يک جفت کفش چرمي.
وقتي که مبادلهاي صورت ميگيرد ما بايد از خود به پرسيم که مبادله اين دو کالا بر چه مبنايي صورت گرفته است؟ با کمي تعمق بايد به اين پاسخ برسيم که اين دو کالا در يک چيزي يا عاملي بايد اشتراک داشته باشند تا مبادله صورت گيرد. اين چيز يا عامل اشتراک چيست؟
آيا آن دو کالا در وزن با هم برابرند؟ پاسخ منفي است زيرا وزن گندم 100 و يک جفت کفش ممکن است به يک کيلوگرم هم نرسد.
آيا آن دو کالا داراي ارزشهاي مصرف برابرند؟ پاسخ اين هم منفي است زيرا انسانها کالاهايي را که داراي ارزشهاي مصرف برابر باشند، مبادله نميکنند، مثلا" چه کسي حاضر است گندم را با گندم که داراي ارزشهاي مصرف برابرند، مبادله کند؟ کاملا" روشن است که گندم و کفش داراي ارزشهاي مصرف برابر نيستند يعني داراي ارزشهاي مصرف مختلفاند. زيرا از گندم نان، ماکاروني و چيزهاي ديگر جهت خوراک تهيه ميشود و از کفش براي پوشاندن پا، استفاده ميشود.
قبلا" گفتيم که انسانها براي رفع نيازهايشان، مجبورند توليد نمايند و براي اين که توليد نمايند بايد کار کنند. براي توليد هر کالايي بايد مدتي کار کرد تا آن کالا، قابل استفاده و به عبارت ديگر داراي ارزش مصرف گردد. حالا ميتوانيم از خود به پرسيم آيا معيار ارزيابي يا وجه مشترک بين مبادله دو کالا ميتواند "مدت زمان انجام کار براي تهيهي آن کالا" باشد؟
پاسخ پرسش فوق مثبت است زيرا ميتوانيم درک کنيم که براي تهيه 100 کيلوگرم گندم به طور متوسط يک روز و براي تهيه يک جهت کفش چرمي که به شيوه صنعتگران کارگاهي توليد ميشود يک روز کار صرف تهيه آنها شده است.
بنابراين ميبينيم که اين دو کالا در مقدار کاري که صرف تهيه آنها شده است مساويند. اين نوع مبادله امروز صورت نميگيرد بلکه مربوط به شيوه توليد گذشته يا همان توليد کالايي ساده, عصر بردهداري و فئودالي بود. هر چند که در آن اعصار هم مبادله کالا با پول صورت ميگرفت اما طريق برتر و عامهگير نبود.
در شيوه توليد سرمايهداري که اکنون حاکم است بيشتر مبادلهها با پول و طلا صورت ميگيرد. که در آن کشاورز گندمش را فروخته و با همان پول کالاي ديگر که مثلا" کفش، ميخرد.
مثال ديگر وقتي خياطي يک پيراهن را با 15 هزار تومان ميدوزد، پولش را براي هميشه در جيبش نميگذارد؛ بلکه با آن پول چيزي يا چيزهايي را ميخرد که نياز دارد. فرض کنيم که خياط با 15 هزار تومان دو جفت دمپايي بخرد، به اين مفهوم است که در حقيقت خياط پول دوخت يک پيراهن را با دو جفت دمپايي مبادله کرده است. مبادله به کمک پول انجام گرفته و مقدار کاري که براي دوخت يک پيراهن و دو جفت دمپايي مصرف شده نيز برابرند که با هم مبادله شدهاند.
پس هرگاه دو يا چند کالا با هم مبادله ميشوند، آنچه آنها را داراي ارزش (ارزش مبادله) کرده، مقدار کاري است که در آنها نهفته است.
ادامه دارد
نظرات شما عزیزان: